شب که میشود همه ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ؛ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺧﻮﺍﺏﻫﺎﯼ ﺧﻮﺷﯽ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭﻣﻨﺪﯾﻢ ...
چرا ﮐﺴﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﺪ ؛ ﺑﺮﺍﯾـﺖ ﻭﺍﻗﻌﯿﺘﯽ ﺧﻮﺵ ﻭ ﺯﯾـﺒﺎ ﺁﺭﺯﻭﻣﻨﺪﯾﻢ ...‼️
ﺧﻮﺍﺏ ﺯﯾـﺒﺎ ﺑﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﻣﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾد ؟! ﻭﻗﺘﯽ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺩﺭﺩﻧﺎﮐﯽ ﻫﺴﺘـﯿﻢ...
و خوشی هایمان مختص خواب هایمان است...
برای هم زندگی خوش و زیـبا و عاقبتی نیک آرزو کنیم...
وای ازآن لحظه که کارت به نگاهی بکشد
کارُ بارت به غم چشم سیاهی بکشد
عشق آنست که رودی سرِعاشق شدنش
جای دریا،تنِ خودرا به تهِ چـــــاهی بکشد...
کودکی در گوشه ای کز کرده بود ..
آتشی روشن ز کاغذ کرده بود ..
...
سوز سرما بود و کودک بی لباس ..
صورتش سرخ و نگاهش آس و پاس ..
...
صد تَرَک در دستهای کوچکش ..
خط پیری بر جبینِ کودکش ..
...
ضَجّه می زد ناله را در خویشتن ..
دردِ یک صد ساله را در خویشتن ..
...
ابر می بارید و سرما بس عجیب ..
باد هم شلاق می زد نانجیب ..
...
رهگذر ها جملگی در کارِ خویش ..
یک به یک گمگشته در افکار خویش ..
...
زین میان یک تَن به کودک خیره بود ..
غصه ی کودک به جانش چیره بود ..
...
اشک در چشمان مستش حلقه بست ..
بر سر کودک کشید از مهر دست ..
...
مثل یک مجنون لباسش را درید ..
اشک ریزان بر تن کودک کشید ..
...
کودک بی چاره با یک آه سرد ..
با صدایی زخمی از چنگال درد ..
دیده بالا برد و با آن مرد گفت ..
از خدا کُت خواستم او هم شنفت ..
...
با خدا فامیل نزدیکید نیست ؟..
از کنار او مرا دیدید نیست ؟..
...
گفت آری بنده ی اویم رفیق ..
گر چه طاعت را از او کردم دریغ ..
...
خنده بر لبهای کودک نقش بست ..
داد بر آن مرد اشک آلود دست ..
...
گفت می دانستم از انجام کار ..
نسبتی داريد با پروردگار
ﺯﻭﺩﻣﺴﺘﻢ میکندﭼﺸﻤﺖ،ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴت ...
دﯾﺪﻥ ﺗﻮ ﮐﻤﺘﺮﺍﺯ ﻧﻮﺷﯿﺪﻥ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻧﯿﺴﺖ ...
ﺗﺎﻧﮕﺎﻫﻢ ﻣیکنی ﺳﺮﮔﯿﺠﻪ میگیرﺩ ﻣﺮﺍ ...
ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺷﺮﺍﺏ ﮐﻬﻨﻪ ﻫﻢ ﻣﺮﻏﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ ...
ﺗﻮﯼ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﻋﺠﺐ ﺁﺭﺍﻣﺸﯽ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ...
ﻣﻦ ﺩﺭﺁﻏﻮﺷﺖ ﮐﻪ میگیرﻡ،
ﺩﻟﻢ ﺁﺷﻮﺏ ﻧﯿﺴت ...
ﺗﻮﭘﻠﻨﮕﯽ، ﺣﺎﻝ ﺻﯿﺪﺕ ﺭﺍ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﻣیکنی ...
ﺗﻮﯼ ﭼﻨﮕﺖ ﻫﯿﭻ ﺁﻫﻮ ﺑﺮﻩ ﺍﯼ ﻣﺤﺠﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ ...
ﭼﻨﮓ ﻭ ﺩﻧﺪﺍﻧﯽ ﺑﺰﻥ ﺑﺮﻧﺮﻣﮕﺎﻩ ﮔﺮﺩﻧم ...
ﻟﺞ ﻧﮑﻦ ﺻﯿﺎد، ﺍﻣﺸﺐ ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺻﻼ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ. . . .
من دلم پیش کسی نیست، خیالت راحت
منم و یک دل دیوانه خاطر خواهت
باز فکرت به کجاها نکشیدست عزیز؟
کوچه جا پای مرا،بی تو ندیدست عزیز
فکر من نیستی،اما به خودت فکر بکن
بی تو من ثانیه ای تاب......خودت فکربکن
میشود جز تو دلم پیش کسی گیر کند؟
نکند عقل تو را اینهمه درگیر کند!...
بخدا اینهمه تحقیر شدن حقم نیست
خوار هم میشوم اما گل من ،حقم نیست
دست بردار،من از این فاصله ها میترسم
مشکلم حل نشد ازمساله ها میترسم
دست بردار ،بیا ،پای رسیدن دارم
با تو باید که درین جاده قدم بگذارم
دست بردار،بیا،من که دلم را دادم
من ک در هر نفسم عطر تو را جا دادم!....